داستان کوتاه گوشه دنج و پرنور اثری از ارنست میلر همینگوی دیر وقت شب بود و همه رفته بودند، و فقط یک پیر مرد در کافه باقی مانده بود، که یک گوشه، در سایه برگ هایی که زیر چراغ برق خیابان ایجاد می شد نشسته بود. هنگام روز خیابان گرد و خاکی بود، اما , ...ادامه مطلب
داستان کوتاه اپرای ماه اثری از ژاک پره ور روز و روزگار دیگری بود. پسرْ کوچولوئی بود که بیشترِ شبها، موقعِ خواب میخندید. روز و روزگار دیگر دیگری بود، اما پسربچه، همان بود که صداش میزدند «میشل مورن»، پسرکوچولوی ماه. چون وقتی ماه را میدید، شاد می, ...ادامه مطلب
,داستان جدید,داستان جدید عاشقانه ...ادامه مطلب
,شهادت عشق,شهادت عشق است,شهادت و عشق,شهادت برترین معراج عشق است,شعر عشق شهادت,عشق شهادت آپارات,شهادت یعنی عشق,شهادت بالاترین معراج عشق ...ادامه مطلب